چت روم

چت روم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . . در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 21

 

 

 

ماهی کوچولوی منو کی دیده؟؟؟

کزت...

ماهی خوشگل من...

از تابستون که رفتیم مسافرت تا امروز گم شده  ...

وقتی میرفتیم گذاشتمش خونه ی همسایه ، گلدون آبجی خانومم بود ولی حالا...

گلدون سبز و خوشگل آبجی ، حالا دیگه فقط دوتا برگ داره و ماهی من که اصلا نیست...

 

 

هر بار از مامان میپرسم کزت من کجاست جواب درست نمیده

یه بار میگه مریض شده بردنش پیش یه نفر که آکواریوم داره تا خوبش کنه

یه بار میگه منم مثل تو خبر ندارم!(آخه مگه میشه؟؟)

هرچی میگم خوب خودت بپرس کزتم چی شده...

اما خودشو میزنه به کوچه ی علی چپ!!

دلم براش تنگ شده  ...

آخه مگه چه جوری مریض شده که سپردنش به کس دیگه!!!

اون بیچاره تو این دو سال که دست من بود تا دلتون بخواد مریض شده بود...

ولی هر بار اون قدر دعا میکردم تا خوب میشد...

یادمه یه بار که از خوب شدنش قطع امید کرده بودم و زار زار واسش گریه میکردم بابا زنگید به دوستش که ماهی فروشه و پرسید چه کار کنیم اونم راهنماییش کرد ،تا کزت من خوب شد...

آخی...

دلم تنگشه زیادی  ...

خدا کنه اگه واقعا زندس خوب باشه...

من که جز این چیزی نمی خوام...

واسه کزتم دعا کنید...

 ماهی کوچولوی من چون خیلی سختی کشیده اسمش شده کزت!!!


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در چهارشنبه 87/9/20 و ساعت 4:30 عصر | نظرات دیگران()

 

بی تو اما عشق بی معناست میدانی

دستهایم تا ابد تنهاست میدانی

آسمانت را مگیر از من که بعد از تو

زیستن یک لحظه هم بیجاست میدانی

«دوستت دارم!» همین! این راز پنهانی

از نگاه ساکتم پیداست میدانی

عشق من! بی هیچ تردیدی بمان با من

عشق یک مفهوم بی اماست میدانی . . .

 

%%%%%%%%%%%%

 

سلام . . .

تو این مدتی که آپ نکردم یه عالمه اتفاقا افتاده که خودتون همه رو میدونین..!!

رفتن قطبی به نظر من کار درستی بود

اگه یادتون باشه همون اول گفتم حالا که رفته نباید بیاد . . .

اما اومد . . .

و چقدر زود رفت . . .

حالا خوبه که به موقع رفت . . .

خدا کنه هرجا میره و هرکاری میکنه موفق باشه . . .

قطبی واسه همه عزیز بود و هست . . .

به نظر من کاپیتان افشین اگه از قطبی بهتر و بالاتر نباشه پایین تر نیست . . .

ما با افشین پیروانی نتیجه میگیریم . . .

خیالتون راحت . . .

 

%%%%%%%%%%%%

 

ای خدای کرشمه های پنهان ؛

لرزش دلهای عاشق را با نگاه خودت آرام کن . . .

و ارتعاش پلکهای خواهش را به کرشمه ای قرار ببخش . . .

 


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در سه شنبه 87/9/12 و ساعت 2:49 عصر | نظرات دیگران()

چرا ای خدا دلا سنگ شده

چرا بین آدما جنگ شده

چرا عاشقارو زندون میکنن

چرا مادرارو گریون میکنن

گل آرزو چرا در نمیاد

چرا هیچ کسی ، کسی رو نمیخواد

چرا حرفامون همش دروغ شده

صف دشمنی چرا شلوغ شده

آدما چرا ز هم کینه دارن

چرا قهر و غصه تو سینه دارن

توی بازارا چرا وفا کمه

دلای یه رنگ و با صفا کمه

چرا بلبل واسه گل نمیخونه

راز عاشق شدنو نمیدونه

چرا زندگی همش قصه شده

چرا قلبامون پر از غصه شده

چرا دزدی و خطا فراوونه

چرا هرکیو میخوای تو زندونه

چرا کس یاد خدا نمیکنه

اونو بی ریا صدا نمیکنه

چرا هیچ کسی دعا نمیخونه

سر عصد و قول خود نمیمونه

توی این دنیای تاریک و سیاه

چرا فصلامون همش زمستونه...

&&&&&&&&&&&&&

سلام

چند روزه کارام بد جوری به هم گره خورده . . .

بدشانسی پشت بدشانسی . . .

همش اتفاقایی میفته که نباید بیفته . . .

اینقدر به همه چی فکر میکنم که وقت هیچ کاری رو ندارم . . ! ! !

پرسپولیسم که این روزا وضع خوبی نداره . . . !

دروازه بان نداریم ، خط دفاع تقویت میکنیم . . . ! ! !

البته بد نیست ، ولی هرکسی میدونه تیم بیشتر از دفاع تو دروازه می لنگه . . .

اون از میثاق که از لیست خارج شد ، اونم از واعظی و مصدومیتش ، حقیقیم که بدون مصدومیت کم سوتی نمی داد ، چه برسه به حالا که اونم یه نیمچه مصدومیتی داره ، اگه اون نرسه که باید الیاسی واسه اولین بار برامون بازی کنه...!!!!!!

هفته ی دیگه بازیه و تکلیف گلرمون معلوم نیست ؟ ؟ ؟

حالا شما قضاوت کنید ، دروازبان لازمه یا دفاع ؟ ؟ ؟

خدا کنه همه چی درست بشه . . .

مثل پارسال . . .

خدا این چند روزه مثل همیشه ، شایدم بیشتر، هوامو داشته . . .

راستی . . .

شما هم کمکم کنید و بگید . . .

عقل یا دل ! ؟ ! ؟ ! ؟

کدوم . . . ؟ ؟ ؟

&&&&&&&&&&&&

تا یادم نرفته بگم شب تولد آقا تو حرم جای همتون خالی بود...

مثل همیشه ، آرامش . . .

واسه همه دعا کردم...

&&&&&&&&&&&&

مهربونترین من ؛

گفتی که دل شکسته باید . . .

آیا دل از این شکسته تر میخواهی . . . ؟


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 12:42 عصر | نظرات دیگران()

 

یک E-mail از طرف خدا...

امروز صبح وقتی که از خواب بیدار شدی ، نگاهت میکردم ، امیدوار بودم که با من حرف بزنی ، حتی برای چند کلمه ، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد از من تشکر کنی ، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی ، مشغول انتخاب لباسی که میخواستی بپوشی . وقتی داشتی این طرف و آن طرف میدویدی تا حاضر شوی فکر میکردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی : سلام ، اما تو خیلی مشغول بودی یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای یک ربع کاری نداشتی ، جز آنکه روی یک صندلی بنشینی ، بعد دیدمت که از جا پریدی ، خیال کردم میخواهی با من صحبت کنی ، اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی .

تمام روز با صبوری منتظر بودم ، با آن همه کارهای مختلف گمان میکنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی .

متوجه شدم که وقت نهار هی دور و برت را نگاه میکنی ، شاید چون خجالت میکشیدی که با من حرف بزنی ، سرت را به سوی من خم نکردی . . !

تو به خانه رفتی و به نظر میرسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری ، بعد از انجام دادن چند کار ، تلوزیون را روشن کردی ، نمی دانم تلوزیون را دوست داری یا نه ؟ در آن چیزهای زیادی نشان میدهند و تو هر روز مدت زیادی از وقتت را جلوی آن میگذرانی ، درحالی که درباره هیچ چیز فکر نمیکنی و فقط از برنامه هایش لذت میبری .

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلوزیون را نگاه میکردی شام خوردی و باز هم با من صحبت نکردی .

موقع خواب... فکر میکنم خیلی خسته بودی ، بعد از اینکه به اعضای خانواده ات شب بخیر گفتی به رختخواب رفتی و زود به خواب رفتی . . !

اشکالی ندارد... احتمالا متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام . من صبورم ، بیش از آنچه که تو فکرش را میکنی . حتی دلم میخواهد به تو یاد بدهم چگونه با دیگران صبور باشی . من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم . منتظر یک سر تکان دادن ، دعا ، فکر یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد . . .

خیلی سخت است که یک مکالمه ی یک طرفه داشته باشی ، خوب ، من باز هم منتظرت هستم ، سراسر پر از عشق تو... به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی . . .

آیا وقت داری که این را برای کس دیگری بفرستی ؟ اگر نه عیبی ندارد ، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم . . .

روز خوبی داشته باشی . . .

                                                      دوست و دوستدار تو خدا . . .

 &&&&&&&&&&&&&&&&&&

ای خدای غافر الخطیئات ؛

ما حیا نمی کنیم از گناه کردن و تو حیا میکنی از نبخشیدن . . .

ما حیا نمیکنیم از نیامدن و تو حیا میکنی از در نگشودن . . .

به ما ذره ای حیا عنایت کن . . .

 &&&&&&&&&&&&&&&&&&

سلام بچه ها . . .

ایمیل بالا یه یادگاری بود از خانوم زرقی عزیزم . . .

امیدوارم قدر خدامونو بدونیم ، خدایی که اگه یه لحظه روشو از من و تو بر گردونه نابود میشیم . . .

کاش به اندازه ی یه کوچولو از اون همه ای که دوستمون داره دوستش داشته باشیم . . .

کاش قدر بزرگیشو بدونیم . . .

وگرنه . . . ! ! !

دیروز روز دخترای گل بود . . .

روز من و دوستام . . .

روزمون مبارک بچه ها . . .

 

 

 


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در شنبه 87/8/11 و ساعت 7:47 عصر | نظرات دیگران()

توجه !          توجه !

اگه وقت داری هوادار این داستان واقعی رو بخون حتما . . .

چند روز پیش دبیر عزیز فیزیک که خیلی میخوامش وقتی وارد کلاس شد همه هاج و واج نگاهش میکردن

آخه پای چشم خوشگلش یه بادمجون سیاه کاشته شده بود . . ! !

وقتی ازش پرسیدیم موضوع چیه ؟ ؟

گفت چند روز پیش تو خیابون منتظر ماشین بودم که یه دفعه یه دزد نسبتا محترم با موتور اومد و بند کیفمو محکم گرفت ، اون بکش من بکش آخرشم دزد عزیز که کم آورده بود با عصبانیت زد پای چشممو دست از پا دراز تر دور شد . . .

ازش پرسیدیم توی این کیف مگه چی بود که به خاطرش حاضر شدین کتک بخورین ؟ ؟ ؟

گفت تو کیف یه معلم مگه چی پیدا میشه ؟ ؟ ؟

چند تا کتاب و حداکثر 10هزار تومن پول

خانوم زرقی میگفت ؛ چیزایی که تو کیفم داشتم زیاد مهم نبود ، مهم این بود که نزارم یه نفر با نامردی چیزایی که واسش زحمت کشیدمو ازم بگیره ، میگفت نمیخواستم زیر بار حرف زور اون دزد زورگو برم . . .

همین حرفش منو یاد وبلاگ قبلیم انداخت . . .

Sheytoonakesorkh.blogfa.com

وبلاگی که با عشق و علاقه ساختمش و اون همه واسش زحمت کشیدم ، چرا باید این قدر ساده از دستش بدم...چرا یه نفر به خاطر لجبازی با من باید این قدر ساده زحمتانو هدر بده . . . ؟ ؟

همه ی اون روزو فکر کردم...نخندی بهما اما از خدای مهربون که یه عالمه دوستم داره و دوستش دارمم کمک گرفتم . . .

تا اینکه امروز واسه پس گرفتن وبلاگم یه راه ساده پیدا کردم که به علت مسائل امنیتی از گفتنش معذورم . . .

بلاخره پس گرفتمش که به زودی راه میفته . . .

از من میشنوید هیچ جوره زیر بار حرف زور نرید . . .

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

مهربان من ؛

دنیا همان جاست که کشتی عاطفه را به گل می نشاند و نهال آرزو را می خشکاند و عاشقان را پیوسته ناکام میگرداند و آهوی فراق را پیوسته از پیش چشم انسان می رماند . . .

دل ما را بندی این تلخستان مکن . . .


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در سه شنبه 87/7/30 و ساعت 6:17 عصر | نظرات دیگران()

آپ ویژه

27 مهر . . .

تولد تو . . .

تولد خونه ی عشق . . .

تولدت سرخ سرخ خونه ی عشق من . . .

عشق است پیروزی . . .

عشق است خونه ی عشق . . .

&&&&&&&&&&&

و اما تو . . .

تنها پرسپولیس دلم . . . ! !

امروزو برام دلگیر کردی با اون بازی . . . ! !

نمی دونم تا کی باید خودمو راضی کنم و بگم :

مهم نیست ، پیش میاد ، درست میشه . . .

تا کی باید بگم :

فدای سرت...

فقط قول بده جبران کنی

تا دلم بیشتر از این نشکسته. . . ! !

دیگه دلم داره شور میفته . . .

با این خط دفاع . . .

جادوگرو خدا رسوند . . .

ولی . . .

لیگ ، حذفی ، آسیا . . .

تو قول دادی . . .

تو رو خدای مهربون سر قولت باش . . .

یادت نره . . .

ما رو قولت حساب باز کردیم . . .

&&&&&&&&&&&

مهربا نترین من ؛

ما اگر بد کنیم ، تو را بنده های خوب ، بسیار است . . .

تو اگر مدارا نکنی ، ما را خدای دیگری ، کجاست ! !


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در شنبه 87/7/27 و ساعت 8:23 عصر | نظرات دیگران()

بعد از یه غیبت 20 و چند روزه دوباره سلام . . ! !

واما . . . اتفاقای مهم این چند روز...

1- جادوگر رویایی

علی کریمی تکنیکی ترین بازیکن ایران عالی شروع کرده و دوباره شده همون جادوگر سابق ، 4 تا ضربه ی سر و 4 تا گل خوشگل . . .

خدا کنه تو بقیه ی بازیها گلاش امتیاز بیاره واسمون . . . !

2- دربی 2 روز قبل از . . .

12 مهر ، 2 روز قبل از یه اتفاق بزرگ دربی بود . . ! ! ! !

همیشه قبل از بازیهای مهم تو حرم آقا بودن یه آرامش عجیب میده بهم . . !

آقا خیالمو راحت کرده بود و می دونستم دست خالی از زمین بیرون نمیایم . . .

بازم مثل همیشه یه گل شانسی خوردن و عقب کشیدن اس تق لال و بازی هجومی و خوشگل از پرسپولیسمون و مساوی . . .

3- 14 مهر ، روز عشق . . ! ! !

همیشه روزای تولد دلگیر میشه . . .

مخصوصا اگه اونی که خیلی منتظرشی اون روزو یادش بره ، یا یکی که خیلی دوستش داری سنتو اشتباه بگه . . ! ! !

حتی سورپرایز کردن مامان و آبجی خانوم و کادوهای خوشگل قرمز و کیک قرمز هم نمیتونه دل گرفتتو باز کنه . . .

تازه تو این روز پاییزی و دلگیر اگه عزیزترین کسی که تو زندگیته یه حرف به قول خودش الکی بهت بزنه و چشماتو بارونی کنه که دیگه هیچی

4- کنکوری شدم وحشتناک . . ! !

حسابی افتادم به درس . . ! !

کتاب و کلاس و تست و . . .

وای ، چه کار سخت و خسته کننده ای . . .

خدا کنه نتیجه ی زحمتامو ببینم و تو رشته ای که به خاطرش این همه زحمت میکشم قبول بشم . . .

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ای خداوند حبیب ؛

به هر ریسمانی که آویختیم ، برید . . .

بر هر شاخه ای که نشستیم ، شکست . . .

و بر هر ستونی که تکیه زدیم ، افتاد . . .

تنها تویی که حق محبت را ، تمام و کمال ، ادا میکنی . . .

به ما هم الفبای محبت بیاموز . . .


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در یکشنبه 87/7/21 و ساعت 8:25 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 2
مجموع بازدیدها: 92156
جستجو در صفحه

پیوندهای روزانه
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو